حدّ

حدّ

انسان یه موجود محدوده ، دارای یه سری مرز ، اینجا قسمتی از محدوده ی منه ...
حدّ

حدّ

انسان یه موجود محدوده ، دارای یه سری مرز ، اینجا قسمتی از محدوده ی منه ...

دستهای خالی


سال نو نزدیک است
پای سفره مادر حول حالنا می خواند
پدر پول لای قرآن می گذارد
دستهایم خالیست ...

سال خوبی بود سالی که گذشت ؛
امسال آنقدر سبقت از راست گرفتیم تا چپ کردیم ...
آنقدر به حداقل ها راضی شدیم تا هیچ سهم مان شد ...
راستی فهمیدی بالاخره یارانه مان را ریختند ؟
اجرشان با مقام عظمای ولایت ...

خدا حفظشان کند
اگر نبودند ارزش های اخلاقی منحط میشد
اگر نبودند نظام الهی و مقدس سوریه به دست ملت تروریست و جانی سوریه سرنگون می شد
اگر نبودند بعد از سی و خورده ای سال یادمان میرفت هر چه داریم از برکت خمینی و سربازانش داریم ...

قدیمی ترها می گفتند : آب که سر بالا برود غورباقه ابوعطا می خواند
امسال قیمت ها سر بالا رفتن و رفتن ،‌ اما ملت خفه خون گرفتن
بالاخره باید یه فرقی بین آدم با غورباقه باشد

چند وقتی هست که افسرده ام
چند باری خواستم خودکشی کنم
هر بار ترسیدم
خودکشی کار آدمهای ضعیف نیست

دیروز پولهایم ته کشید
امروز نتوانستم سر کار بروم ...
سید احمد می گفت :
"تویه جوب مردن بهتر از پای سجاده مردنه ، حد اقل خرج دفن و کفنت میفته گردن شهرداری"
مادرم میگه :
"آقا که ظهور کنه همه گرفتاریا درست میشه" . 

سال تحویل که شد
تلویزیون داشت دعای تحویل میخواند
همین اندازه اش یادم ماند :
"حول حالنا الی احسن الحال"

رویاها



میل بافتنی هاتو گم کردی که رویاهات همه نصفه و نیم وله

یا کاموای رویاها گرون شده کدومش ؟






دانلود

در کوچه باد می آید ...



فروغ فرخزاد / ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد







. . . در کوچه باد می آید


این ابتدای ویرانیست


آن روز هم که دستهای تو ویران شدند باد می آمد


ستاره های عزیز


ستاره های مقوایی عزیز


وقتی در آسمان دروغ وزیدن می گیرد


دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان سر شکسته پناه آورد ؟


ما مثل مرده های هزاران هزار ساله به هم می رسیم و آنگاه خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد .